وقتی دو دختر یک بالش می زنند، خوب است، اما وقتی دیک شما توسط سه زیبایی با الاغ های نرم لیسیده می شود، واقعاً لذت بخش است. باید به هرکدام توجه کنید و در آخر صورت او را تقدیر کنید تا کسی دلخور نشود.
اولگ هسوس| 15 چند روز قبل
میتوانستم بفهمم که چرا خانهدار تا آخرین لحظه پیشبندش را نگه داشته است. اگر کسی وارد می شد، می توانست بگوید دارد اتاق را تمیز می کند و دیک صاحبش در دهانش تصادفی بوده است.
لوک| 31 چند روز قبل
من در حاشیه فریاد می زنم.
جیدن| 33 چند روز قبل
دختر ژاپنی تقریباً در هر اقدامی که پسر انجام می دهد بسیار شیرین ناله می کند. پرمویی برام خیلی زیاده و دیک پسر ژاپنی حتی متوسط نیست، اگرچه این احتمالاً برای دختر ژاپنی به اندازه کافی خوب است.
نستیا ایوانووا| 50 چند روز قبل
♪ من یک دختر چاق بزرگ هستم که می خواهم تقدیر کنم ♪
مستیسلاو| 29 چند روز قبل
به این لعنتی؟
خاکستری| 28 چند روز قبل
چرا در رده "بلوند" نیست؟
داگلاس| 11 چند روز قبل
بله، این تقدیر خودش تقریباً از شلوارش بیرون پرید تا آن مرد را بمکد. تا جایی که می توانست خود را نگه داشت. اما وقتی آن بلوند به او پیشنهاد داد که او را بفرستد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد. و به همین دلیل شفت خود را در دهان او فرو برد، اما فقط برای خیس کردن آن. و سپس احمق او فقط گریه کرد و بیدمشک را درون خود گرفت. لذتی بود که او قبلاً ندیده بود. اما حالا او هم آزاد شده بود!
من دوست دارم بخشی از آن باشم
وقتی دو دختر یک بالش می زنند، خوب است، اما وقتی دیک شما توسط سه زیبایی با الاغ های نرم لیسیده می شود، واقعاً لذت بخش است. باید به هرکدام توجه کنید و در آخر صورت او را تقدیر کنید تا کسی دلخور نشود.
میتوانستم بفهمم که چرا خانهدار تا آخرین لحظه پیشبندش را نگه داشته است. اگر کسی وارد می شد، می توانست بگوید دارد اتاق را تمیز می کند و دیک صاحبش در دهانش تصادفی بوده است.
من در حاشیه فریاد می زنم.
دختر ژاپنی تقریباً در هر اقدامی که پسر انجام می دهد بسیار شیرین ناله می کند. پرمویی برام خیلی زیاده و دیک پسر ژاپنی حتی متوسط نیست، اگرچه این احتمالاً برای دختر ژاپنی به اندازه کافی خوب است.
♪ من یک دختر چاق بزرگ هستم که می خواهم تقدیر کنم ♪
به این لعنتی؟
چرا در رده "بلوند" نیست؟
بله، این تقدیر خودش تقریباً از شلوارش بیرون پرید تا آن مرد را بمکد. تا جایی که می توانست خود را نگه داشت. اما وقتی آن بلوند به او پیشنهاد داد که او را بفرستد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد. و به همین دلیل شفت خود را در دهان او فرو برد، اما فقط برای خیس کردن آن. و سپس احمق او فقط گریه کرد و بیدمشک را درون خود گرفت. لذتی بود که او قبلاً ندیده بود. اما حالا او هم آزاد شده بود!